رهام فقیر

سلام 

دلم می خواد هر چه زودتر از هفت ماهگیش بگم اما خب اجباراْ ترتیب رو رعایت می کنم. رهام ۵ ماهه حالا دیگه غذای کمکی می خوره آخه من باید سر ۶ ماه برم سرکار واسه همین باید وابستگیش به شیر من کمتر بشه. دکترش می گه وزنش نسبت به وزن تولدش پایینه به من گفت رهام فقر آهن داره که اینقدر رنگش پریده است(یعنی بچّم فقیره!!!).  حسابی خجالت کشیدم!!!  

بخدا من بهش می رسم ولی نمی دونم چرا پف نمی کنه به نظر خودم تپلی اغلب واسه شیر خشکه. نی نی ما که شیرخشک نمی خوره.

خدا رو شکر که سالمه حالا چاق نشد اشکالی نداره ....... والّا ؟! 

  

کنجکاویش مگه می ذاره به دوربین نیگاه کنه؟

ادامه مطلب ...

رهام دختر

سلام  

روزها گذشتند تا رهام رو سه ماهه کردند فکر کردن به واکسن ۴ ماهگیش اشکمو در می آورد. ولی چاره ای نبود همه مامانا باید شاهد فرو رفتن اون سوزنای گنده رو تن گلاشون باشن.  

 

یه عکس از رهام دختر واستون گذاشتم دست هنر خاله سیمین شه . 

 این عکس رو هم خاله حلیمه (دوست مامان) گرفته. ژست مریم مقدس رو داشته باشین . الهی فداش بشم.

 

رهامم خیلی دوست دارم.

یه یادآوری: همیشه از بالا به مشکلات خود نگاه کنید و از نزدیک به امکانات و استعداد خود.

زندگی جاریست ...

سلامی دوباره 

رهامم بزرگتر شد ۴۰ روز اول زندگیش واسه هر دومون سخت بود ولی اوضاع روز به روز بهتر می شد دیگه دوست نداشتم بخوابم فقط می خواستم نیگاش کنم. لحظه به لحظه خدا رو شکر می کردم واقعاْ باور نکردنی بود. من مامان شده بودم و نگهبان یه فرشته کوچولو. چشماش مثل یه جوجه کوچولو می درخشید بدون هیچ صحبتی ولی همون نگاه آدمو ساعتها به حرف وامی داشت. 

  

اینم یه عکس از دستای کوچولوش... 

چند عکس در ادامه گذاشتم خواستین یه سر بزنین.

ادامه مطلب ...