عمو محمود اومده

 

yaysmiles.gif : 96 par 45 pixels. 

 

دستاوردهای رهام جان در ماه یازدهم زندگیش: 

چشمک می زنه  وقتی یخواد خیلی دیگه تحویلت بگیره چشماشو یه مدت بیشتر می بنده بعد باز می کنه.

صدای گوسفند رو یاد گرفته 

صدای هاپو رو یاد گرفته  

میو میو بلد شده

دست زدنش کامل تر و قوی تر شده  

کلید رو می زنه و لامپ رو روشن و خاموش می کنه 

واسه باز کردن در، چشش دنبال دستگیره است 

شونه رو به موهاش می کشه 

چهار تا دندونش بزرگتر شدن 

با تکیه کردن می تونه روی پاهاش بایسته 

آتیش رو می شناسه و اصلا سمتش نمی ره 

معنی داغ رو فهمیده 

خلاصه بگیرم در حد لیسانس شده دیگه.  

حالا می گم سلام    

ببخشید آخه بالایها خیلی واجب بودن

امروز عموی رهام از راه (reading.gif : 48 par 26 pixels.اومد خیلی دوست داشتم اولین صحنه دیدارشون رو ببینم کلی تدارک دیده بودم از فیلم و دوربین و شارژ ....

 دور (همون عمو بزرگه که ایتالیا درس می خوند

ولی بخاطر خونسردی شوهرجان این صحنه از دست رفت.

هیچی دیگه عمو جان رو احترام کردیم و برگشتیم اداره.

ماشالله به جون نفسم، حسابی خونسرد عمل کرده بود انگار وابستگی خونیش به عمو جان نذاشته بود غریبی کنه.

دو تایی فقط تو چت همدیگه رو دیده بودن لمسی نبوده  کلی هم عموجان واسش سوغاتی آورده بود.  

این ایام هم به گفت و شنود خواهد گذشت

تابعد

رهام لالا

 سلام 

اینم مجموعه کوچولویی از رهام لالا ها:

 

  

 

 

 

  

 

 

  

تا بعد

یاد ایام می کنیم

 سلام 

امروز هوس کردم از چند ماه گذشته یه یادی بکنم. 

این عکس مربوط به چند روزه گی رهام نفسه:

 

 

این عکس و پایینی از ۵ ماهگیشه، تپل تر که بود بچم!

 

 ای جووووووووونم. دو ماه دیگه مامانی تا جشنت مونده.