قهقهه رهام

سلام 

امروز چند عکس از قهقهه های رامک وقت بازی با مامان بزرگش رو آوردم. 

  

هنوز صداش تو گوشم ِ

ادامه مطلب ...

این پست تقدیم به عمو محمود

سلام محمود جان (عموی رهام که ازش دور ِ)

این دفعه اومدم فقط واسه تو عکس بزارم راستش خیلی سختِ هر روز آپدیت کنم. 

 

تو این عکس پاهای رهام رو ببین (پر از خاک)، نمی دونی چه لذتی می بره وقتی روی موزاییکها با سرعت نور می چرخه! 

نیگاش کن خدا نکنه جایی آب ببینه  همچین می چسبه که جدا کردنش با کلی حیله و کلک همراست.  

 

این عکس مال امروز صبحشه، بعد از ۸ ساعت خواب. 

رهام: خب دیگه عمو جون باید برم، سفارش دیگه ای داشتی لب تر کن! السّاعه حاضر می شم.  

 

فعلاْ بای

بای بای

سلام 

دوباره اومدم و دوباره می خوام از رهام بگم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که این نفس رو به ما داد. باور نمی کنم با یه لبخند، دنیا رو واسم بهشت می کنه و با یه گریه جهنم. 

دیگه هیچی رو واسه خودم نمی بینم این وروجک خودشو تو همه علاقمندیهام دخالت داده. 

 

الهی قربونت برم آخه این دندونا دارن با تو چی کار می کنن؟

ادامه مطلب ...