لجبازی های همیشگی

سلام گلم   

سه شنبه تصمیم گرفتم واسه چهارشنبه مرخصی بگیرم چون هم آخر سالی شده و مرخصیم می سوزه و هم عقدکنون دایی جواد ِ. 

شب چهارشنبه که حسابی آق بابات از خجالتم دراومد. هنری بخرج داد که هیچ گوشه ای از دنیا کسی بکار نبرده. البته همه هنرهاش بی نظیرن. جالب تر فراموش کردن فوری حادثه آفرینیشه. 

چون خیلی هضم کارش واسم سنگین بود خواستم اثری ازش (اینجا) بجا بزارم خودت ازم بپرس تا واست بگم. چون اگه اینجا توضیح بدم ممکنه دیگه هیچ کس سراغمون هم نیاد. 

دم غروبی آماده ات کردم باهم رفتیم عروسی (دایی جواد متاسفانه دو سال پیش طی حادثه ای خانوم و پسر کوچیکش رو از دست داد). یه جشن ساده و کوچیک بود. خودمون و خودشون. 

امیدوارم به خیری و خوشی عمری در کنار هم زندگی کنن. واسه فرزانه و فرزاد عزیزم (بازماندگان حادثه) آرزوی بهترین لحظات رو دارم.  

این عکس هم از همون مجلسه با اون کباب خوردنت آبرو لشکر رو بردی

 

لحظاتتون پر از پروانه های شادی  

ناهار پنج شنبه هم بابات، مامان بزرگ و بابابزرگ رو دعوت کرد. به خوبی گذشت. مامان بزرگ ازم خواست ببرمت خونه مامانیت تا ببیندت، حتما دلش واست تنگ شده. ما هم رفتیم و شامی دور هم بودیم و برگشتیم. واسه ناهار جمعه دعوتشون کردم ولی قبول نکردند. صبح جمعه حاضرت کردم زدیم بیرون. تا یه جای پارک پیدا کردیم بریم نمایشگاه تو خوابت برد. با این حال بغلت کردم و بردم داخل. یه دوری زدیم بدون هیچ خریدی خارج شدیم. ناهار رفتیم خونه مامانیت. تا عصر اونجا بودیم و حسابی همه خوابیدن ولی منو عمو امین بیدار بودیم. تا اینکه خاله حلیمه (دختر داییم) زنگ زد گفت می خواد بیاد خونمون. منم به محضی که بیدار شدی لباس تنت کردم و رفتیم خونه. 

قرار شد دایی رضا (دایی من) و خونواده اش با خاله نرجس و مامان بزرگ گلم شب نشینی بیان پیشمون. یه کیک پختم و تمیزکاری کردیم آماده رسیدن مهمونا شدیم. اومدن و حسابی با امیر دایی بازی کردی. 

به خودم هم خوش گذشت فقط چشمام بخاطر بی خوابی خیلی خسته بود. دو شب قبلش تو خواب گریه می کردی و بد خوابی می کردی. میونت با شیشه خیلی بد شده همش به من آویزونی. قصه ام شده سر ۲ سال کی می تونه از شیر خوردن جدات کنه؟!!! 

نباید حرف دیگران رو گوش می کردم سر یه سال باید ترکت می دادم. 

نمی دونم الان که دارم این یادداشت رو می نویسم احساس می کنم تشنه ای!! 

بهتر یه زنگ به مامانیت بزنم خیالم راحت شه. 

تا بعد

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:54 ب.ظ http://www.oxinads.com/?i=25420

کسب درآمد اینترنتی :
آیا به دنبال درآمد و حقوق ثابت ماهیانه و مادام العمر هستید؟ آیا فاقد سرمایه لازم جهت آغاز کسب و کار می باشید؟
چنانچه دارای سایت یا وبلاگ پربازدیدی هستید می توانید با عضویت در سیستم اوکسین ادز اقدام به نمایش تبلیغات نمایید و به ازای هر کلیک بازدیدکنندگان برروی تبلیغات تا سقف 500 ریال بعنوان پورسانت دریافت نمایید.همچنین با معرفی این سیستم به دیگران و عضویت آنها از طریق شما به ازای هر کلیکی که بر روی تبلیغات آنها می شود مبلغ 50 ریال از طرف سایت به پورسانت شما اضافه خواهد شد و بدین صورت شما به یک حقوق ماهیانه و مادام العمر دست خواهید یافت.
همچنین
-->شما با معرفی سیستم تبلیغاتی اوکسین ادز به سایر سایتها و وبلاگها(عضو گیری نمودن) و عضویت آنها در سیستم از طریق شما، به ازای هر کلیکی که بر روی تبلیغات آنها میشود مبلغ 50 ریال از طرف سایت دریافت می نمایید که بدین صورت شما به یک درامد ثابت ماهیانه و مادام العمر دست خواهید یافت.
--> بعنوان مثال اگر به طور میانگین روزی 10 نفر از طرف شما عضو سیستم شوند و هر کدام از آنها در بدترین حالت روزی فقط 100 کلیک هم داشته باشند در یک ماه شما درامدی بالغ بر 23250000ریال معادل دو میلیون و سیصد و بیست و پنج هزار تومان فقط از طریق زیر مجموعه ها و آن هم در ماه اول بدست خواهید آورد و قطعا در ماههای آینده این مبلغ چندین برابر خواهد شد.
--> توجه نمایید که شرکت رفاه گستر جنوب به شماره ثبت 24516 پرداخت کلیه وجوه را ضمانت می نماید.

http://www.oxinads.com/?i=25420

زهرای برف و بارون شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام سعیده جان. ممنونم که اومده بودی به وبلااگم سر زده بودی. برو وبلاگمو ببین پست جدید گذاشتم. حتما برو ببین تا ببخشی این تاخیر رو.

مامان عیسی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام

مامان عیسی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام
ای بابا من هر کاری میکنم نظر بزارم ارور میگیره .
یک عالمه برات نوشتم پرید گریهههههههههههههههههههه
آرزوی خوشبختی کرده بودم برای برادرت
یک عالمه قربون صدقه رهام و راه رفتنش
راستی چه لذتی داره وقتی دستشون را میگیریم و راه میرند
لباس را هم برو براش بخر بی خیال

شاید اگه تنها می رفتم خرید واسش می گرفتم
با دوستام رفتم اونا آگاهم کردن که این یارو داره تو پاچه ات می کنه
چون فروشندهه حال نکنه نخریدم.
ولی خب اگه جایگزینش پیدا نکنم حتما می خرم.

مهرداد یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

حالا تشنش بود یا نبود؟؟؟

فداش گوگولیم شم

راستی آرزوی خوشبختی واسه برادرتون دارم... ایشاا... خوشبخت بشن.

ممنونم عزیزم

منا سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://8daily.blogsky.com/

سلام مامان رهام کوچولو
همیشه به شادی خانمی انشاله عروسی رهام جون
اولین باره میام رهام کوچولو رو میبینم از عکسهاش معلومه که بچه شیرین و دوست داشتنیه بوووووووووووس

مهرداد چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

کم می آپین چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی از این شکلک های وبلاگتون چطوری باید استفاده کرد؟؟؟ نما هستن؟

منو ببخش ویرایشش بهم خورده
اگه می تونی یه کپی از قالب نظراتت واسم بفرست تا جایگزینش کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد