کم کم داره فشارم می زنه بالا

سلام 

کم کم دارم منفجر می شم اگه عکسهای رهامم برنگرده می رم دیگه هم برنمی گردم. 

یکی نیست بگه آخه شماها که نمی تونین سایتتون رو نیگه دارین چرا اصلا برپاش می کنین عکسای مردم رو هم دنبال خودتون میبرین و یاد از برگشت!!! 

لعنت به همتون با این مقررات. 

ایــــــــــــــــــــــــــشک 

rohham 

 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
بیدل سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ http://sonnat.blogsky.com

ای بابا. حالا که چیزی نشده. الکی خودتو ناراحت نکن. این ناراحتیا به غیر از ضرر چیزی نداره. تو فقط همینطوری به کارت ادامه بده.

نمی خــــــــــــــــــــــــــــــوام

آروین و مامانی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ب.ظ

ای خدا برمیگرده خوب برم نگشت دوباره بذار
تو این عکسائی که من دارم میبینم که خیلی ماهه
خیلی دوسش دارم دست خودم نیست


میشه بیای به این پست جدیدم نظر بدی مامانی

من که زیاد میام گلم

سالی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

چشم...حواسمو جمع میکنم
آخه من نرفتم عکس قبلیاشو ببینم....شرمنده شما و رهام گلمم هستم...
خونه منم بیاین

herkoolg_mehr3 سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:28 ب.ظ http://justpicture.blogsky.com/

سلام در صورت نیاز می توانید به وب سایت imagehost مراجعه کنید

مرسی

علی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ق.ظ http://fun4all.blogsky.com

خوب خدارو شکر اقا رهام یکی از سیبارو انتخاب کرد و از تنهایی درومد.ایشالا که سیب خوبه باشه

دختر خاله هاش دبیرستانین علی جان.
بی خیال

مهرداد چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:00 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

چه میشه کرد؟؟؟؟ باید سوخت و ساخت دیگه...
ای خدا......

حالا داشته باش
واس خاطر تو هم که شده
ببین سال جدید می خوام چی کار کنم
می ترکونم

زهرای برف و بارون چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ

خانم خانما اینقدر اعصاب خودتو خورد نکن. عکس که چیزی نیست وقتی عمر ما میگذره و نمیاد.

مامان عیسی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

سلام عزیز دلم
ای بابا خواهرررررررررررر
میدونم عکس گذاشتن چه لذتی داره
رو وبلاگ قبلی من همه خاطرات عیسی را با عکس میگذاشتم خیلی با مزه تر بود
اما دو تا مشگل وجود داشت یکیش همین بود ه هر از گاهی به جای عکس دیگه باید ضربدر میدیدم و دوم اینکه هر بار عکس میگذاشتم عیسی حالش بد میشد
انقدر این تکرار شد که من مجبور شدم به چشم اعتقاد پیدا کنم
این شد که دیگه کمتر میزارم
اما اگه تو میخواهی اینا را از رو ببری
بیا هر روز که عکس میزاری به اسم اون روز برای اون عکس یه کد بزار هر عکسی اون بلا سرش اومد برو سراغ آرشیوت و دوباره کدش کن
قربون تو رهام گلم برم
میگم حالا سیب میخوره یا مثل عیسی خورد میکنه میده بیرون
ببوسش

نیکی مامان نیکان جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:51 ق.ظ http://niky.blogsky.com/

وای الهی قربون این پسر خوشگل برم
مامان رهام جون امید وارم منو ببخشید این چند وقته فرصت نکردم وبلاگ این عسلمو ببینم
سیب خوردنش منو کشته
منتظر سور پرایزت هستم
راستی امروز نیکان یکسال و یکماه و یک روزه شد

ستار جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:16 ب.ظ http://faghatjok.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
ممنون که به وبلاگم سرزدین من خونی که در رگم هست یه پرسپولیسیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد