اولین قدم

سلام 

مژده                مژده 

رهامم تمرین ایستادن می کنه. 

تا ۳۰- ۴۰ که می شمرم همچنان ایستاده است. 

دیروز در همین حین با ناباوری شاهد اولین قدمش بودم. 

پس ثبت می کنیم ۰۹/۱۱/۸۸ اولین قدم رو برداشتی. 

می بوسمت نفسم.  

این چهره بزرگانه هم دست هنر عمو احمد که موهاتو کوتاه کرده.

 

 تو این عکس داری با فاطمه بازی می کنی.

 

 این دو عکس شکار لحظه ها بود از شب یلدا خونه مامانیت. همه دور هم جمع شدیم و شاهد شمع فوت کردنت بودیم.

  

 

 

راستی نیکان گلم دچار بیماری شده. مامان و بابای گلشم خیلی نگرانند. از صمیم قلب واسه نیکان نفسم آرزوی سلامتی دارم. این روزهای بیماری رو خودم و رهامم دیدیم خیلی سخته. 

امیدوارم هیچ کودکی مریض نشه. صبور باش عزیزم. مطمئنم به زودی نیکان گلم با قدرت این بیماری رو از خودش دور خواهد کرد.

نظرات 3 + ارسال نظر
سالی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:54 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

اوا ...نظراتت چرا اینجوری شده مامانش؟
احتمالا تغییر دادی قالبشو که این مربع ها میان و میرن
خلاصه...مث همیشه کلی قربون صدقه رهام جونم رفتم...
اون کوچولو هم ایشالا زودی خوب میشه

یک زن شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:31 ب.ظ

مبارک باشه قدم اولش....شروعی باشه برا قدوم بزرگترش تو زندگیش.

زهرای برف و بارون یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام موش کوچولوی خاله

خوشحالم که اولین قدمو برداشتی. ایشالا قدمهای بعدیت به سوی موفقیت و کامیابی باشه. چه درس، چه کار، چه زندگی.

مامانت که پیش ما نمیاد حالا که خودت میتونی قدم برداری لطف کن بیا.

دوستتون دارم. بوووووووووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد