برف دیدم

سلام 

امروز صبح وقتی چشمم به کوهها افتاد سفید بودند. به یاد پارسال که بخاطر رهام نزدیک دو ماه سردی هوای بیرون رو حس نکردم. برعکس خیلی هم برف اومده بود. 

بماند. 

دیشب رهام منو تا صبح بیدار داشت. آقا ساعت ۲.۵ سرجاش نشسته. از زیر یقه تا ته شلوارش خیس خیس. تا عوضش کردم حسابی خواب از سرش پریده بود.  

دیگه تا صبح، رو خودتون پیش بینی کنید. 

راستی دیشب یه خبر دیگه هم بود کلی بارون تا صبح  اومد.

نظرات 13 + ارسال نظر
یک زن شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

سعیده ....درکت میکنم.
راهکاری ندارم خواهر من....ناچاری بری جلو .
تا رهامت برزگ بشه ده هزار دفعه پوست انداختی. یعنی ده هزار بار کمتر از من....

رهام شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.rohamb.com

دیگه چی کار کنم... طرفدارام زیاده.....:دی
من کامپیوتر خیلی دوس داشتم...حیف که اون دانشگاهی که میخواستم برم کامپیوترش قبول نشدم....

یعنی رشته رو فدای دانشگاه کردی؟!!!!!!!

مهرداد یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام.
۱ سوال... رهام اهل کجاست؟؟؟؟

اینم آدرس اون سایتی که خواستید:
http://asprise.com/product/blogcollector/download.php

من شنیدن از وبلاگ هایی که RSS 2 دارن پشتیبانی میکنه، بلاگ اسکای هم داره (اگه اشتباه نکنم)

سحر یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ http://sf22761.blogsky.com

سعیده جون میترسم حسین و رهام دیگه هرگز نفهمن برف و باران یعنی چی؟
خدا رحم کنه

خیلی نگرانی هاااااااااااااااااا
اینجوری که آدم دغ می کنه.
یه کم بی خیال تر باش.

سالی یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

مامانش عکس بزار دیگه....دلم تنگ شد واسش...رفتم دونه دونه عکسای قبلشو نگاه کردم از دلتنگی

بیدل یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:42 ب.ظ http://www.sonnat.blogsky.com

سلام. یک زن راست میگه. هنوز باید خیلی پوست بندازی تا پوست کلفت بشی تو بچه داری. آپم. منتظر شما هستم.

زهرا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ق.ظ

سلام خیلی دلم براتون تنگ شده بود. اومدم که رفع دل تنگی کنم. امیدوارم که رهام همیشه خوب و سالم باشه و شما هم خوب و سالم بالای سرش باشید.

دوستتون دارم و می بوسمتون.

مرسی عزیزم
منو یهو تنها گذاشتین

یک زن دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

سعیده جان نبینم احساس تنهایی کنی...من اگه قابل باشم همیشه کنارت هستم...میتونی از همین راه دور روم حساب کنی....حداقل اینه که میتونم برات یه خواهر بزرگتر باشم....
میدونم گاهی خسته میشی...این طبیغت انسانهاست..منم چند وقت پیش همین حالت رو داشتم...اما گذراست و رد میشه....قربون احساست بشم.
عزیز دلم چند تا عکس برام بذار از رهامم...دلم برا عکساش تنگ شده....ما رو بد عادت کردی و توقع عکسای روزانه و جدید داریم...
قربونت بشم عزیزم..میبوسمت .تو رو خدا احساس تنهایی نکن.

سلام عزیزم
اداره اسباب کشی داریم.
تقریبا مرتب شدیم ولی سیستمم شبکه اش قطع هنوز.
عکس دارم فقط باید فرصتی پیش بیاد منتشرش کنم.
از خونه که با وجود رهام جان مهلتی واسه نشستن پشت سیستم وام پیش نمیاد.

رهام دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.rohamb.com

اتفاقا مامن منم میگفت واسه تو از آذر تا غید نرفتم بیرون!
من آپم...

سحر دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://sf22761.blogsky.com

فقط بلدی منو دعوا کنی بگی عکس بذار؟؟
خودت چرا عکس نمیذاری؟

بیدل دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.sonnat.blogsky.com

یه سر دیگه بهم بزنم مامان رهام. در ضمن دوستان هم حق دارن نق بزنن که عکس رهامو بذاری. همه رو بدعادت کردی با این شیرین پسر. عکسشو بذار دیگه.
منتظرتم

PAT دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ http://khaterat.blogsky.com

سلام...
الکل که بهشت رو زیر پای مادرا نمیذارن.
آپم یه سر بزنید

مامان عیسی سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام
سعیده عزیز
کم پیدایی خانومی
من یه مدت خیلی گرفتارم میدونی که به خاطر خونه و دادگاه و ...
یه روز در میون میام اداره
ببخش چند روزی بهت سر نزدم
رهام گلم را ببوس
منم کیک خوشمزه میخوامااااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد