دیروز

سلام دوستان 

عجب هواییه!!! آفتابی و بهاری با یه نسیم خنک رو به صورتت. 

یه پیشنهاد تدریس دریافت کردم. خیلی دوست دارم دوباره شروع کنم. اما می ترسم رهامم اذیت شه. پس بی خیال.  

رهام

دیروز رهام و باباش که خواب بودن هر چند خوب خوابید ولی طبق معمول بازم نتونستم بخوابم یه کیک پختم واسش و سوپش  رو حاضر کردم. شب هم همه چی رو ورداشتیم گذاشتیم تو ماشین رفتیم خیابون.  

 

رهام خیلی جالب به مغازه ها نیگا می کرد. بچم تاحالا اینقدر نزدیک این همه نورهای رنگا رنگ و آدما متنوع رو ندیده بود. خریدمون رو کردیم و رفتیم خونه مامانیش، همه شون دور هم بودن، واسشون یک کیک درست کرده بودم تقدیم کردیم و یه خوش و بش پیروش... 

از اونجا رفتیم خونه مامان بزرگ رهامWhite Hair و یه گفتگو. بعدش به سفارش مامان بزرگ رفتیم خونه دایی بزرگه که دلش واسه رهام تنگ شده بود.  

خلاصه کلی بازی نتیجه اش خستگی فراوان و خواب به موقع بود. Night

ما هم نشستیم آژیر رو نیگا کردیم کلی بهت زده شدیم. 

نظرات 9 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.ninighashangeh.blogfa.com

سلام مامان رهام

خدا نگهش داره

از وبتون دیدن کردم امیدوارم دوستای خوبی باشیم

من شمارو لینک کردم

مهرداد چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

لعنت به این سرعت اینترنت. نصف عکس ها رو تازه دیدم... نثفشون هم ایشاا... در آینده قراره ظاهر بشه.

راستی حسابی خوش گذشتا... از این ور به اون ور از اون ور به این ور...
کاش عکس کیک رو هم میزاشتید... چون حسابی گرسنمه!

آروین ومامانی پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ق.ظ http://arvinkocholoyema.persianblog.ir

خیلی رهام بزنم به تخته ماهه
من ندیدم چند وقتشه این خوشگله مون

متولد ۱۷ دی ۱۳۸۷

آروین و مامانی پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام با اینکه دیره ولی تولدش مبارک انشالا ۱۰۰۰ ساله بشه
من با اجازه لینکدون کردم شما هم اگه دوست داشتین ما رو لینک کنید
راستی شما اهل کجائید و اسم شما مامان مهربون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

زهرا پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ب.ظ

موشی من همیشه شاد و بالنده باشی. هم تو و هم خانواده ی گرمت.

دوستون دارم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

رهام پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.rohamb.com

سلام مامانی..
چه عکسای بابحالی..
چه بامزه شده.....
چی تدریس میکنی؟؟؟

یک زن جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

سلام م م م م م م م سعیده عزیزم.
همراه آق بابا رفته بودم خوزستان...این ماه سخنرانیش اهواز بود ..دوست داشتم حالا اونجا رو ببینم...البته زمان جنگ که در واقع اونجا منطقه جنگی محسوب میشد دیدیه بودم که چیزی ازش باقی نمونده...اما میخواستم ببینم این تن زخمی بعد از ۲۰سال آیا ترمیم شده یا نه...اما افسوس.
اونجور که شایسته ی اون دیار بود مرمت نشده بود...خصوصا آبادان به بعد.

آروین و مامانی جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ق.ظ

چه اسم قشنگی
تعریف مردمان شهرتونو شنیدم از آشنائی با شما خوشبختم
راستی چرا شما آرشیو لینک ندارین

سینا یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ق.ظ http://topboy203.blogsky.com

سلام . خیلی از شما ممنونم که به وبلاگم سر زدین . بازم سر بزنید . خوشحال میشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد