جشن تولد

 سلام 

اینم از تولدم کوچولومون 

 عکساش نمی دونم چرا اینقد تاریک شدن. به چشمای نازتون ببخشید. 

   

ایشو بابابزرگ آقا رهام هستن، اونهم سبیلی که گفته بودم. 

 این آقا پسر هم، مسعود پسر داییشه. ۱۷ ام دیماه تولدش با رهام یکیه.

 

 

 طبق معمول فقط عمو محمود با گذاشتن عکسش تو وبلاگ مشکلی نداشت.

 

 گوشه ای از مراسم.

نظرات 7 + ارسال نظر
یک زن شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ق.ظ

بازم تولدش مبارک.....میدونم چه حالی کردین.

یک زن شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ق.ظ

همش همین....ما بیشتر عکس میخوایم...تازه داشت چشمون گرم میشد...منتظرم یاالله...۳۰-۴۰ تا عکس بریز...کار دارم میخوام برم.

شادی شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ http://shadi22mp.blogfa.com

سلام
خوبی مامان رهام خسته نباشی عکس های قشنگی بود کاش بیشتر می گذاشتی راستی مامان رهام کادو چی خریده بود برای رهام کوچلو از طرف من رهام را ببوس این هم کادوی من دوستش دارم رهام جون را .

بابای رهام جون شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام به همه
خدا رو بسیار سپاسگذارم که اینقدر به خانواده من لطف داره امیدوارم که بتونم شاکر اینهمه نعمت باشم واسه همه جوانها دعا میکنم راستی یه شعری برای رهام خودم دارم و در اینجا از هدیه خانم دکتر تشکر میکنم راضی به زحمت نبودیم
جیغ و داد و ونگ

به دنیا اومدی،‌ بچه قشنگ

راستی،‌ می خواستی به دنیا بیایی؟

اینجا را دوست داری گلابی؟

زندگی را شروع کردی با داد و قال

مامان و بابا از اومدنت هستند خیلی خوشحال

این حماقت،‌ برای تو می ده،‌ خیلی حال

وقتی گرسنه ای،‌می کنی گریه و زاری

عوض کردنت برای مامان و بابا هست یه وظیفه،‌ آری

شبها وقتی همه جا هست خاموش

جیغ و هوارت، می خراشه گوش

اونوقت تورو باید گرفت در آغوش

بوسه نشه فراموش

وای دیگه دراومد آفتاب

بسه گریه،‌ بگیر آسوده بخواب

هر روز باید ازت بشه پرستاری

هی بغلت کنند،‌ عجب کاری

مامان و بابا می خوان برن جشن و بالماسکه

اما تو دوست داری روروک و کالسکه

هرکی نگاهت کنه جیغ می کشی فت و فراوون

نمی خواهی از بغل مامان و بابا بیایی تو بیرون

حمله می کنی به همه چیز مثل یه غارتگر

هر چی بخواهی،‌ همه حلقه به گوشند و فرمانبر

مامان و بابای بیچاره تو را می کنند تحمل

آخه خیلی نازی و گل و تپل و مپل

بعد از حمام می گیری می خوابی

تو موش کوچولوی گلابی

لبخند روی لب و چشمها خفته

تولدت مبارک ای غنچه

ممنون مسعود جان
شعرش خیلی ضایع است
ولی خب واقعیت ها رو گفته

سالی شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

سلام مامان بابای رهام یک ساله :))))))
ایشالا زودی بزرگ شی تا بابا ازین شعرا نگه :دی

مجید یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ق.ظ

سلام . ببخشید که دیر به دیر میام و بهتون سر می زنم ولی میخوام بدونید که من همیشه به یادتون هستم هرچند که زیاد وقت نمی کنم که بیام و سری به دوستانی بزنم که همیشه جویای حال من هستند و همیشه منو با احوال پرسی هاشون شرمنده می کنند . شاید به اعتقاد خیلی ها من بی معرفت باشم ولی به خداوندی خدا من بی معرفت نیستم فقط یه کمی سرم شلوغه . از همه این ها که بگذریم تولد رهام جونم رو تبریک می گم و امیدوارم که همیشه در کنار هم باشید و سالم و شاد و سرزنده تولد رهام عزیزم رو جشن بگیرید .

ارادتمند و دوست دار همیشگی شما عمو مجید

PAT پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ http://khaterat.blogsky.com

سلام...
با خیلی تاخیر رهام جون تولدت مبارک.
من به خاطر امتحانام تاخیر داشتم .ببخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد