بی خوابم

سلام 

می خوام به یه چیزی اعتراف کنم. 

از دست این رهام. 

از چند ماه آخر بارداری تا حالا یادم نمیاد یه خواب درست حسابی کرده باشم. منظورم از درست حسابی یه خواب یه ساعت یا دو ساعت پیوسته است، نه بیشتر. 

امروز صبح که از بی خوابی حالت تهوع دارم. چرا نمی خوابی مامان جان! اینجوری خودتم غصه می خوری. 

خیلی خسته ام. کوفتم. انگار یه ۱۸ چرخ زده بهم و در رفته. 

آخ یکی می بود این رگهای گردن منو حال می آورد. خشک شدن همشون. از یه طرف پشت کامپیوتر نشستن تو اداره، از طرفی بی خوابی ها. 

می خوام بخوابم ولی نمی تونم. 

دلم خنک شد رهام. 

بزار همه بدونن با من چی کار می کنی. 

خیلی دوستت دارم دونه برفم ولی هوای منو بیشتر از اینا داشته باش مامان جان. 

بخدا جای دوری نمی ره. 

الان که دارم اینو می نویسم ۳۰-۲۰ خمیازه کشیدم. به قول همکارم چشمام دارن می رقصن.  

امروز هیشکی رو دوست ندارم.

نظرات 6 + ارسال نظر
سالی سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://salijigmal.blogsky.com

آخی
عزیزم
خوب رهام و بده من حاضرم 2-3ساعت یا بیشتر نگهش دارم شما هم راحت برین لالا

الهی
چون دوری اینو می گی من که می دونم

مامان عیسی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام
خدا رهام را حفظ کنه براتون
ای بابا این بی خوابیا که حالا حالاها ادامه داره منم دلم لک زده برای یه خواب یکی دوساعته پیوسته البته فکر کنم اگه اینا هم درست شند کلی طول میکشه ما سیستم بدنمون برگزده به حالت قبل چون همی الانم بعضی وقتا عیسی میخوابه اما من بازم نمیتونم بخوابم
از جمله جهنم زیر پام میجوشه خوشم آمد

سلام عزیزم
خیلی باهات کار دارم
سخته همه وبلاگتو بخونم یه تناقضاتی توش دیدم
باید واسم خلاصه اشو بگی

مهرداد چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام
در عوض شما مادرین... کم امتیازی نیستش. شما اینقدر ارزش دارید که پیغمبر گفته بهشت زیر پای شماست.
به نظر من ارزش داره که زجر بکشید ولی مادر باشید.
خدا خیلی شما رو دوست داشته که شمارو مادر کرده.
درسته سخته ولی بازم میگم، می ارزه

قربونت برم مهربون

بیدل شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ق.ظ http://sonnat.blogsky.com

در ادامه حرفای مهرداد باید بگم که همیشه مردان بزرگ تاریخ از دامن زنان بزرگ بلند شدن. انشاءالله رهام جان یه شخص مفید برای جامعه و مردم بشه.
سلام مامان جان رهام. با شما تو وبلاگ ردپای من آشنا شدم. الانم دیدم که آپ کردین و اسمتون صفحه اول بلاگ اسکای هستش. اومدم یه سر زدم. واقعا رهام خیلی با نمکه. خدا نگهش داره.

سلام خوشحالم کردی
اما بی معرفتی
منم اونجا دیدمت ولی زودتر از اینا بهت سر زدم

رهام شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ب.ظ http://www.rohamb.blogfa.com


سلام بر مامان رهام!
منم اسمم رهامه!
راستش زمانی که من هم سن رهام شما بودم نت و این چیزا نبود.....منم یه وبلاگ دارم مثه شما حرفای دلمهووونظرت رو بگو برام

رهام ( صبا طویله) یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ http://rohamb.blogfa.com

ممنون بم سر زندی ننه ی رهام کوچولو!!!!
لینکت کردم که بهت بیشتر سر بزنم.....
راستی یه سوال: این اسم انتخاب خودت بود یا بابای رهام؟
هر وقت آپ کردی ...خبرم کن تا جویای حال رهام کوچولو باشم....

نه انتخاب خودمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد