فلش بی فلش

سلام 

همین الان فلش عکسات داغون شد. 

پام بهش گیر کرد روده هاش دراومد.  

هیچی دیگه نتیجه اینکه عکس گذاشتنت به تعویق افتاد.... 

اونم چه عکسایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!!!!!!!!!! 

راستی تو پست قبلی نوشته بودم می برمت دکتر. 

کنار خال روی سرت سمت راست دو دونه قهوه ای دراومده بود 

بردمت دکتر ببینم از چی اینجوری شده 

اونم چند دفعه روشون دست کشید و پاکشون کرد.    

یعنی هیچی. دلیلی پیدا نکرد و ما رو راهی ِ خونه کرد. 

در ضمن اینقدر جلوی خانم دکتر جنگولک بازی درآوردی که دیرش می شد باهامون خداحافظی کنه.   

حالا همه آماده............... 

ژست بگیرین رهامم می خواد عکس بگیره......

 

تا تقریبا ۴ پست دیگه رو برگردین چون عکس جدید گذاشتم.

دعوتی

دیشب دایی جواد تالار ارتش دعوتی داشت.  

لذتی بردی که نگو.  

آی راه رفتی 

از این ور 

به اون ور .... 

از اون ور  

به این ور ............ 

عکساشم میارم.  

الان همرام نیست. 

راستی امروز قرار ِ ببرمت دکتر. 

فردا می گم جوابش چی بود. 

اینم عکسی که رهام نفس با نازنین موشه گرفتن.

 

قربونت برم با اون کلاه ِ ناژژژژژژژت!!! 

 

یه هات کیس!!! 

تیب

رهام

سلام 

امروز صبح از خواب که پا شدی یهو شروع کردی به تیب تیب گفتن. بابا اومد ببینه منظورت چیه! 

دیدیم سر کیفت نشستی، اول فکر کردیم منظورت زیپ ِ ، اما چشممون که به سیب داخل کیف افتاد خندمون گرفت. اولین بار بود که سیب گفتن رو خودت اعلام کردی. 

دندونای هفتم و هشتمت هم حسابی می درخشن. خیلی خوب با تلفن صحبت می کنی یعنی الو می گی و باقیش رو هم به زبون خودت ادامه می دی.  

حالا دیگه کفش پات می کنیم و پیاده روی روزانه بیرون خونه داری. 

چون بزرگ شدی و ترست از راه رفتن ریخته، کفشایی که عمو محمود سال اول از ایتالیا آورده بود رو پات می کنم. خوبیش به اینه که دیگه از پات در نمیاد و سوت سوت هم نداره.