سلام
دو روز دیگه مونده. نمی دونین چقدر رهام بازیگوش شده. آروم و قرار نداره. اون گوشهای بامزه اشم شیطنتهاش بیشتر نشون می ده
.
راستی هوا چه زود سرد شد من هنوز خیلی نقشه ها واسه رهام داشتم. لباسای بهاریش دیگه باید جمع کنم، هنوز چند تاشونو استفاده نکرده.
این عکسا از نازنین نفسم و رهام جوونم با صورت های نشسته :
فضولی یاد گرفتین آره؟!!!
سلام
فقط شش روز دیگه باقی مونده تا جشن پایان هشت ماهگی و ورودش رو به نه ماهگی بگیریم. خیلی حسّ قشنگیه
. می خوام پیشرفتهای رهام رو یه مروری کنم:
پنج ماهگی تونست بشینه. غلت کامل بزنه. اوج پیشرفتش هفت ماهگیش بود. خزیدن هاش. بــَرق گفتنش. لیوان بدست گرفتن. از همه مهم تر اینکه منو می شناسه و می پره بغلم
. دست دستی کردن. اون گردن چرخوندش (یعنی اینکه می رقصه). سـَر سـَر کردن (یعنی سرش رو میاره جلو و پیشونیش رو به پیشونیت می چسبونه). اَاااااََی که چه جیگری شدی !!!
این هم یه عکس هندی از رامک جوووونم:
تو این عکس رهام کف اتاق محو تماشای برنامه مورد علاقه اش (ترانه های کودکانه نسرین ۱) بود که تا دوربین رو دید سرش رو چرخوند:
ان شاللّه سال های سال عمر کنی اونم با عزّت و سلامتی.