فاجعه است!

سلام  

بگو چی فاجعه است. اینکه موقع خواب فقط فرنی ِ رقیق تویه شیشه ات می خوری با این ترکیب: آرد برنج-زیره-بادام-شیر-نبات-خرما. 

حالا دیشب چون زیره ها رو پیدا نکردم بدونش درست کردم. لب به شیشه ات نزدی. 

مجبور شدم همون سرلاک رقیق شده رو بهت بدم. 

تا صبح هم وول زدی و منو بیدار داشتی

چه کاریه آخه؟!!! 

یکسال سنت شده اونوقت هنوز طبق فرمول قبلی شیشه می خوری. زشته دیگه، ای مادر!!!!  

دیروز یهو متوجه اون مجسمه پسر زحمتکش که همکارم واسم آورده بود شدی. لبای پسر قرمز بوده و لپاش برجسته. آی ماچش کردی و لباشو خوردی. 

موشی مادر جان. 

تا مجسمه رو می گرفتم که روت نیفته دستمو گاز می گرفتی و می خندیدی. از یکیش عکس گرفتم واستا گوشتی بشی همچین گاز گازت کنم که .... 

همونطور که عکسات نشون می دن هنوز فین فینی هستی. البته الان هممون (بابا و مامان و عموها ..) اینجوری هستیم. 

رهام 

راستی دیروز مجبور شدم باهات دعوا کنم .  دوستت دارم ستاره جون. 

آخه دوست داشتی رو وایت بردت نقاشی کنی بعد جلو چشمای من سریع ماژیک رو می زاشتی دهنت. هی من می گفتم نکن هی تو می کردی هی من هی تو. 

یهو دعوات کردم زدی زیر گریه ازون مدلایه بنفش. جالب اینجاست که بین گریه هات یه نیگاه هم به من می کردی ببینی چی کار می کنم نمی خوام بغلت کنم؟!!! 

دوست داشتنیه من. 

چقدر اینروزا راه می ری و ورجه وورجه می کنی. Happy Dance دنیایی داری واسه خودت ها. 

لحظه شماری می کنم تا برم واست خرید لباس عید.

نظرات 9 + ارسال نظر
سارا شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ق.ظ http://www.sara-r.blogsky.com

وای چه بچه نازی خدا حفظش کنه برات انشالاه ازش رازی باشی
به وبلاگ منم سر بزن

PAT شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ب.ظ http://khaterat-9.blogsky.com

سلام...
چقد خاله تلت خوشگله انشاالله که زود زود خوب بشی

هوتن شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ

بازم میگم تو که اینقد ریز می نویسی یا کتاب رهامو بنویس یا سریال ۹۰ قسمتیشو!!!!!!!!!!!!
الان چند سالشه؟ ماشالا که درشت نشون میده بزنم به تخته
مامانشم که اصلا جواب آفلاینای ما رو نمی ده

عجب مهمون نوازیاااااااااااااا

موفق باشید جمیعا کلهم مومنین و مومنات!!!!!!!!!!!

دهان پاره یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:39 ق.ظ http://dahanpare.blogsky.com/

خدا سایتون رو از سر هم کم نکنه
مرسی به ما سر زدی

مهرداد یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

چه خوشکله این پسر آخه!
ایشاا... گلم زود زود خوب بشه...

ناهید سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام
رهام جون دلم می خواست بودم و یه گاز از اون لپت می کندم. باشه طلبم وقتی برگشتم

مهرداد چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

چرا دیگه آپ نمیکنید؟؟؟
ما همچنان منتظر هستیم و خواهیم ماند

مامان عیسی چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ق.ظ

سلام
چه جالب چه چیزایی میریزی تو فرنی تا الان نشنیده بودم
زیره !!!!!!!!!!!!!!!!!!
عادت کرده به طعمش دیگه
خوبه که خرما میخوره عیسی اصلا اهل خرما نیست
بعد مجموعه اینا چجوری انقدر رقیق میشه که از شیشه رد میشه ؟
اون دفعه گفتم از این شیشه های سرلاک خوری بگیر اگه دور و برت نیست آدرس بده من برات بفرستم شاید غلیظش را با اونا بخوره
تعجبم رهام که سوپ میخوره و زرده و... چطور سرلاک را غلیظ نمیخوره
باید عادتش را تغییر بدی
گرچه خودم تو تغییر عادت هایی که به عیسی مونده موندم
میبوسم رهام گل و خوشگلم را
موفق باشید

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ

حداقل فین های بچتو که پاک می کردی یکم عکس با کلاس ازش بگیر

خب سرما خورده دیگه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد