به خیر گذشت

سلام  

امروز صبح نزدیک بود یه حادثه وحشتناک رخ بده. این رهام نفس بیدار شده بود قاطی اسباب بازیهاش یه پونز بود که میزاره تو دهنش، باباش هم می پره و درش میاره. وقتی پونز رو دیدم  

اصلا نمی تونم وحشت اون لحظه رو توصیف کنم. قربونه خدا برم که مثل همیشه ما رو نجات داد. 

اینم قیافه من بعد این قضیه. مامان: آخه چقدر بگم اینا رو نباید با پونز زد به دیوار!!  

هنوز سرم درد می کنه. 

خدا رو شـــــکر 

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ق.ظ

سلام به موش کوچولوی خودم و مامان و بابای خوبش. آخ الهی چی کشیدی اون لحظه! فکر کنم تابلوی خوبی بشه :دی. به هر حال بخیر گذشت. خدا رو شکر. راستی بازم اول شدم؟؟؟؟ مواظب خودتون باشید. سربلند و شاد باشید.

قربونه خاله سحر خیز رهامم برم. ممنون که هوامونو داری.

مهرداد پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام.
خدارو شکر که مشکلی پیش نیومد.
مواظب گوگولی من باشید، قربونش برم

فدای تو
ممنون

مهرداد پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام
ممنون، دیگه دردش رفت، راستی غرض از این نظر این بود که بگم رهام گلمو از طرف مهرداد یه بوس بزرگ بکنید...
حتما واسش یه اسفند (چی مگن اسپند یا ... نمیدونم منظورمو فکر کنم رسونده باشم دیگه، املاش مهم نیست) واسه گلم دود کنید.
انشاا... شما و پدر عزیزش شاهد موفقیت های بزرگ این گوگولی باشید.

ممنونم خیلی زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد